سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اثار و فواید حجاب

آثار و فواید رعایت حجاب و پوشش دینی.
1- بهداشت روانی اجتماع و کاهش هیجان‏ها و التهاب جنسی که سبب کاهش عطش سیری ناپذیری شهوت است.
2- تحکیم روابط خانوادگی و برقراری صمیمیت کامل زوجین.
با
رواج بی حجابی و جلوه گری زن، جوانان مجرد، ازدواج را نوعی محدودیت و
پایان آزادیهای جنسی خود تلقّی میکنند وافراد متأهل هر روز در مقایسه‏ای
خطرناک میان آن چه دارند و ندارند، قرار میگیرند. این مقایسه‏ها، هوس را
دامن زده و ریشه زندگی را میسوزاند.
3- استواری اجتماعی و استیفای نیروی کار و فعالیّت‏
دختر
و پسری که در محیط کار و دانشگاه تحریک شهوانی شوند، از تمرکز و کارآیی
آن‏ها کاسته میشود و حکومت شهوت بر اجتماع سبب هدر رفتن نیروی فکری و کاری
است.
4- بالارفتن ارزش واقعیت زن و جبران ضعف جسمانی او
حیا، عفاف و
حجاب زن میتواند در نقش عاطفی او و تأثیرگذاری بر مرد مؤثر باشد. لباس زن
سبب تقویت تخیّل و عشق در مرد است و حریم نگه داشتن یکی از وسائل مرموز
برای حفظ مقام و موقعیّت زن در برابر مرد است.
اسلام حجاب را برای
محدودیّت و حبس زن نیاورده، بلکه برای مصونیّت او توصیه کرده است، زیرا
اسلام راضی به حبس، رکود و سرکوبی استعدادهای زن نیست، بلکه با رعایت عفاف
و حفظ حریم، اجازه حضور زن را در اجتماع داده امّا از سوء استفاده شهوانی
و تجاری منع کرده است.
در واقع حجاب موجب محدودیت، مردان هرزه میباشد
که در صدد کام جوییهای آزاد و بی حد و حصر هستند و مصونیت زنان از دست این
گروه از مردان منظور است.علاوه بر مطالب فوق استاد مطهری در بیان این که
چرا حجاب به زنان اختصاص یافته می گوید: اما علت این که در اسلام دستور
پوشش، اختصاص به زنان یافته، این است که میل به خود نمایی و خودآرایی
مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلب‏ها و دل‏ها مرد شکار است و زن شکارچی،
همچنان که از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچی. میل زن به
خود آرایی از حس شکارچیگری او ناشی میشود. در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که
مردان لباس‏های بدن نما و آرایش‏های تحریک کننده به کار برند. این زن است
که به حکم طبیعت خاص خود میخواهد دلبری کند و مرد را دل باخته و در دام
علاقه خود اسیر سازد. بنابراین انحراف تبرّج و برهنگی، از انحراف‏های
مخصوص زنان است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گردیده است". به عبارت
دیگر: جاذبه و کشش جنسی و زیبایی خاص زنانه و تحریک پذیری جنس مردانه، یکی
از علت‏های این حکم است. توصیه و دستور الهی به پوشش و حجاب برای زنان، به
منظور ایجاد محدودیت و محرومیت و چیزهایی از این قبیل که تنها فریب
شیطانیاند نمیباشد، بلکه در واقع برای آگاهی دادن به گوهر ارزشمند در وجود
زنان است که باید از آن مراقبت و شده و حفظ شود و به تاراج نرود. این
کاملاً معقول است که هر چیزی ارزشمندتر باشد، مراقبت و محافظت بیشتری را
میطلبد تا از دست راهزنان در امان باشد و به شکل یک ابزار برای مطامع
سودپرستان در نیاید.
به یاد داشته باشیم که غریزه جنسی، نیرومند و
عمیق است. هر چه بیشتر اطاعت شود، سرکش‏تر میگردد، همچون آتش که هر چه به
آن بیشتر هیزم بدهند، شعله ورتر میشود، و شهوت خود را به صورت یک عطش روحی
و خواست اشباع نشدنی در میآورد. و وضعیت جهان معاصر و کشانده شدن
عده‏ای به همجنس بازی نشانه آشکاری از این حالت است.بنابراین رعایت نکردن
پوشش اسلامی توسط زنان نه تنها از بین رفتن حساسیت مردان را به دنبال
ندارد، بلکه موجب طغیان غریزه جنسی آنان نیز میگردد و پس از مدتی باعث
دلزدگی و بی معنایی آن خواهد شد.در مورد مردان نیز این گونه نیست که
بتوانند با هر نوع لباسی از خانه بیرون آیند و نوع پوشش آنها می تواند به
هر صورتی باشد بلکه مردان نیز در این جهت با محدودیت های خاص خود نسبت به
پوشش مواجه هستند اما محدوده پوشش آنان به جهت حضور بیشتر در اجتماع و
کارهای سخت و به جهاتی که در بالا ذکر شد با زنان متفاوت است.

فطری بودن حجاب

فطری بودن حجاب

خلقت لباس برای هر یک از زن و مرد هدیه ای است الهی که بشر ارزانی شده است و برهنگی و کنار گذاشتن لباس دامی است از سوی شیطان و اولیای او که برای فریب انسان گسترده شده است.13

 

در قران کریم دراین باره چنین آمده است :

 

ای فرزند آدم برای شما لباس فروفرستادیم که اندام شما رامی پوشاند ومایه زینت شماست ولباس

 

تقوا بهتراست این ازآیات خداونداست باشدکه متذکرشده اند .


حجاب و عفاف و تعریف آن

حجاب و عفاف و تعریف آنها

حجاب و عفاف به عنوان دو ارزش در جامعه بـشرى و بـویژه جوامع اسلامى مطرح اسـت. همواره این دو واژه در کنار هم بـه کار بـرده مى شوند و در نگاه اول بـه نظر مىآید هر دو بـه یک معنا بـاشند, اما با جستجو در متون دینى و فرهنگنامه ها بـه نکته قابـل توجهى مى رسیم و آن تفاوت این دو واژه است.

در بـرخى کتـب لغت حجاب را این گونه تـعریف کرده اند: الحجاب:

المنع من الـوصـول; حـجـاب یعـنى آنچـه مانع رسـیدن مى شـود.

برخى گفته اند: حجب و حجاب هر دو مصدر و بـه معناى پنهان کردن و منع از دخول است.(و به عنوان شاهد آیه شریفه ((و من بـیننا و بینک حجاب)) را ذکر کرده اند.

در دیگر کتـابـهاى لغت حجـاب را بـه معناى ((پـرده)) آورده و نوشته اند: امرإه محجوبـه(محجبـه); زنى که پوشانیده است خود را به پوشاندنى.

بـا تـوجه بـه معانى ذکرشده درمى یابـیم حجاب امرى ظاهرى و در ارتبـاط بـا جسم است, اگر چه این پـوشش بـرخاسته از اعتقادات و باورهاى درونى افراد است, ولى ظهور در نشئه مادى و طبیعى دارد; یعنى پوشش ظاهرى افراد و بـویژه زنان را حجاب مى گویند, که مانع از نگاه نامحرم به آنان مى شود.

عفاف نیز داراى معانى گوناگونى است, که در مجموع تعریف کاملى را بـه ما خـواهد داد. راغـب اصـفـهانى در ((مفـردات القـرآن)) مى نویسد: العفه حصول حاله للنفس تـمتـنع بـها عن غلبـه الشهوه; عفت حالتى درونى و نفسـانى اسـت که تـوسـط آن از غلبـه شهوت جلوگیرى مى شود.

البته قابـل ذکر است که در قرآن کریم از واژه عفت در دو معنا استفاده شده است; گاه بـه معناى خودنگهدارى و پـاکدامنى است که در مورد برخى افـراد آمده اسـت, مانند; و ان یسـتـعـفـفـن خـیر لهنو: ولیستعفف الذین لا یجدون نکاحا.

در ادامه تـوضیح بـیشتـرى در بـاره این آیات خـواهد آمد. گاه ((عفت)) به معناى قناعت آمده و مسایل مالى مورد نظر است, نظیر; و من کان غنیا فلیستعفف و من کان فقیرا فلیإکل بالمعروف; و آن کس که توانگر است, باید(از گرفتـن اجرت و سرپـرستـى)خوددارى کند و آنکه تهیدست است, مطابق عرف بخورد.

آنچـه در این مقاله مورد نظر ما اسـت, مفهوم اولى اسـت; یعنى خودنگهدارى از شهوت و مسایل جـنسى; اگر چه مى تـوان بـراى هر دو معنا واژه عفت را آورد و ضررى به مفهوم آن نمى خورد.

دیگر کتب لغت نیز آورده اند: تعفف(عفت داشتن): نگاه داشتن نفس از انجام حرام و درخواست از مردم است.

برخى از لغت شناسان, عفت را بـه معناى ((ترک شهوات و پاکى خوى و جسم)) آورده اند.

از مجموع معانى ذکرشده براى حجاب و عفاف مى تـوان نتـیجه گرفت که عفاف نوعى حجـاب درونى است که انسان را از گناه بـازمى دارد.

حفظ چشم, گوش, قلب و تمامى اعضا و جوارح از هر گونه خطا و گناه عفاف است که حاصل این عفت و حجـاب درونى, پـوشش ظاهرى است. بـه تـعبـیرى لطیف تـر; حـجـاب میوه عفاف اسـت و عفاف ریشـه حـجـاب. بـرخى افراد ممکن است حجـاب ظاهرى داشتـه بـاشند, ولى عفاف و طهارت باطنى را در خویش ایجاد نکرده بـاشند. این گروه, از حجاب تنها پوسته اى و ظاهرى بى معنا دارند, و از سوى دیگر کسانى هستند که ادعاى عفاف کرده و با تعابیرى همچون; من قلب پاکى دارم, خدا با قلبها کار دارد, آدم باید چشمش پاک باشد و ... خود را سرگرم کرده و مصداق ((لیفجر امامه)) مى شوند. انسانهایى چنین باید در قاموس اندیشه خود نکته اى اساسى را بـنگارند و آن این است که درون پاک, بیرونى پاک مى پروراند و هرگز قلب پاک موجب بارور شدن میوه ناپاکى به نام بى حجابى و بدحجابى نخواهد شد.

امام خـمینى, پـیامآور ارزشهاى الهى, در بـاره حـجـاب و عفاف مى فرماید: ((توجه داشته باشید که حجابى که اسلام قرار داده است, بـراى حفظ ارزشهاى شماست. هر چه را که خدا دستـور فرموده است ـ چه براى مرد و چه براى زن ـ بـراى این است که آن ارزشهاى واقعى که اینها دارند و ممکن است به واسطه وسوسه هاى شیطانى یا دستهاى فاسد استـعمار پـایمال شـوند, این ارزشـها زنده بـشوند.))


برقع پوشان خلیج فارس و دریای عمان

برقع پوشان خلیج فارس و دریای عمان

برقع پوشان خلیج فارس و دریای عمان
  
 

 این تحقیق از پوششی یاد می کند که تا امروز یکی از وسایل زینتی و احیاناً پوشش زنان در خطه بنادر و جزایر خلیج فارس و کرانه های دریای عمان است ، این پوشش روپوشی است به نام « برقع » که در ساحل استان هرمزگان و خطه ساحلی بلوچستان « برکه » و در حوزه بندرلنگه به نام «بتوله » خوانده می شود .

بی شبهه استعمال برقع در بین ایرانیان معمول نبوده و هرگز از عمارت پارسیان نیز نبوده است . زیرا در تاریخ اجتماعی ایران بویژه « خطه جنوب » تا آنجاکه می دانیم چنین سابقه ای وجود نداشته است شعراء و سخنگویان محلی که در زادو بوم خود ، در لارستان ، بنادر جزایر فارس به نام شاعر و سخنگو معروف گشته اند و نیز در گفته های خود آن را از تازیان و تازی زبانان شناخته و به همین وجه آن را معرفی و شناسانده اند .

ایرانیان مقیم کرانه های جنوب خلیج فارس از آن به نام « بطوله » تلفظ می کنند که درستی کلمه برگردان شده آن « بتوله » و واژه حاضر با حرف « ط» عامیانه است درجایی دیگر از لارستان « بتیله » هم می نامند .

1- واژه بتوله با فتح حرف اول و تاء مضموم است در زبان عربی به معنای « بتل» یعنی قطع کننده ، بریده شده ، جداساخته و نیز به مفهوم هر چیزی که ماهیت اصلی را از میان بردارد یا پرده ای بر آن به جهت پوشـــش می کشد که دید واقعی را می برد گفته می شود .

Image 

برقع داران در گذشته :

این تحقیق صرفاً و منحصراً جنبه ادبی و فرهنگی و اجتماعی دارد در عین حال که حکایت از پوششی می کند که جزء عادتها و تقالید و سنن ایرانی نیست خود معرف اختلافی است که ارتباط سنتی با ایرانیان ندارد .

وجود برقع و روپوشی بنام « بتوله » که هم اکنون عموم زنان بنادر و جزایر خلیج فارس و دریای مکران شمالی و جنوبی » بر چهره دارند و بنام برقع جلوه گری می کند چیز دیگری است که بنام حجاب برخود گرفته اند و گاهی نیز بنام اینکه برای جلوگیری از آفتاب و سوختگی صورت است عنوان می کنند.

  برقع ، مقنعه ونقاب

دو پوشش که پیش از اسلام وبعداز اسلام در موارد خاصی مورداستفاده بوده اند:

1- برقع

2- مقنعه

برقع یک واژه عربی است ، البرقع ، جمع آن براقع می شود و در لغت عرب چنین آمده است که «ما تستر به المراه وجهها» یعنی برقع است که زنان روی خود را به آن می پوشانند، برقع یا مقنعه یا نقاب مورداستفاده افرادی است که نمی خواهند شناخته شوند در گذشته مردمان معروفی بیشتر از این دو پوشش به منظور عدم شناساندن خود استفاده می کردند وهر دو مورد استفاده مردوزن قرار می گرفته ولی مقنعه وبرقع بیشتر مورد استفاده زنان است و جز در موارد خاص مرد از آن استفاده نمی کند که آنهم نقاب است ، اگر چه در کشورهای کویت بحرین وعراق نقاب نیز مورد استفاده زنان بی برقع است . نهایت اینکه نوع نقاب مردان غیر از نوع پوشش زنان است افراد و قبیله ای نیز هستند که چهره خود را با دو مقنعه شال یا عمامه و یاروسری » می پوشانند که نمونه آن در سرزمین طوارق افریقا ونیز در بخش گسترده ای از بلوچستان خودمان نیز دیده می شوند .

 یونان منشاء اولیه برقع :

عادت زنان یونان بسیار قدیم این بوده که چهره خود را بوسیله گوشه ای از روسری خود می پوشانده اند بعضی از زنان یونانی در مناطق مختلف این کشور یک نوع روپوش مخصوص که در جزایر کوس وارکوس ساخته می شده با آن روی خود رااز دیگران پنهان می داشته اند و این نوع روپوش به طرز بسیار جالبی بافته می شده وظاهری شفاف و درخشان داشته است.

چنانچه هم اکنون برقع مورد استفاده زنان جنوب خلیج فارس شفاف و درخشان و آلوده به رنگانیل است.

از این جاو آنجا :

اگر منشاء استفاده برقع در میان زنان یونانی را بدایت پیدایش قرار دهیم باید قانع شویم که سیر اشاعه استعمال آن در اسپانیا ، صحرای طوارق ، عربستان ، امارات ، جنوب خلیج فارس ، سلطنت نشین عمان و سپر کرانه های خلیج فارس را به عنوان یک دور تسلسل بپذیریم اما سخن از اینکه کی چه وقت به ایران آمده است ، یا چه کسانی آنها را به ساحل جنوب و جنوب خاوری ایران همراه آورده موضوعی است که از این پس به آن می پردازیم .

آنچه نگارنده تحقیقات کافی در این خصوص نموده این است که برقع در اسپانیا مورد استعمال زنان بوده است و انتقال آن به زنان عرب به روزگار پیش از اسلام از یونان و به عهد اسلامی از اسپانیا به صحرای آفریقا آمده است که ابتدا مردم در طوارق ، و بربرها در میان زنان و حتی مردانشان نیز انتشار و مورد استعمال و روپوشی گردیده است مهاجرت آن دسته از مردم در صحرا و بربر به نقاط مختلف عربستان و سپس عمان و بویژه محلیان کرانه های سواحل خلیج فارس و آبهای مکران انتقال یافته است . در طوراق و بربر برقع تنها جنبه حجاب و روگیری نداشته است بلکه استعمال آن در اینجا بیشتر به خاطر حفظ چهره از بادهای گرم و موسمی و سپس جلوگیری از تابش آفتاب صحرا بوده است تا از گزند گرما در امان مانند . ولی هنگامیکه اسلام آمد زنان مسلمان عرب جنبه حجاب و روپوشی از غیر محارم به آن دادند .

 

Image

  آمیزش نژادی عرب با آنها باعث شد که این نژاد رنگی دیگر به خود گیرد و لذا اکنون مردمی سیه چهره اند و پوست بدنشان غالباً قهوه ای سوخته رنگ است .

در سفرهای جنگی شاپور اول و شاپور دوم که اعراب راگو شمالی دادند و هر دو عده ای از اسرای عرب را به ایران آوردند و در نقاط پهناور خوزستان پراکنده و اقامت دادند ، برقع از آن زمان پیداش شده است .ولی هم اکنون می بینیم که گروههای موجود استان خوزستان فاقد برقع هستند و این خـــود می رساند که برقع جز و عادت تمام مردم عرب دنیا نبوده است .

زنان و مردمانی که از سرزمین طوارق و سرزمین های نزدیک به آن دین اسلام را پذیرفتند و با خطه حجاز پیوندهای اجتماعی پیدا کردند این نقطه آغاز تحویل برقع به سرزمین حجاز و کرانه های عربستان و عمان بود از این پس به تدریج بگونه ای که عادت انسانهاست هر گروهی در طرز ساختن نقاب ابتکاراتی به خرج داد و برای خود ابداعی کرد تا سده های 19 و 20 م که برقع بر چهره های زنان کرانه های بنادر و جزایر خلیج فارس تماشا می کنیم . اکنون زیباترین نوع برقع از زنان بحرینی

بندرلنگه و عرب بوصیمت و غاریه است و سپس برقع زنان بنی یاس عرب ابوظبی و دبی و سایر امارات متحده عربی است .

پیش از عصر پرتقالیها در تنگه هرمز وسایر جزایر غربی وجنوب غربی کشورمان یعنی در دوران صفویه اصولاً برقع در بندر عباس وسایر بنادر در آن روز وجودداشته است که مربوط به مهاجرت واحیاناً بردگان عرب مهاجر بوده است واگر زنان جنوب از آن تاریخ برقع پوشی داشته اند لامحاله مربوط به این اقوام مهاجر بوده است. زیرا شواهدی از سخنگویان محلی می آید که برقع از عرب و عرب زادگان بوده است.

انواع برقع :

چنانکه در گذشته اشاره شد برقع از منشاء خود (یونان ) به اسپانیا و از آنجا به صحرای طوارق و «بربر» رفت تا جائی که با ساحل عربستان و عمان انتقال یافت و در بین زنان این کشورها انتشار پیدا کرد و بنام یک «زینت» دل پسندی آنرا پذیرفتند ، هر کدام از دارندگان برقع کوشش کردند تا برای خود در طرز ساختن آن ابداعی کنند ، امروز که در میان اقوام و گروههای مختلف جهان عرب و دسته ای از ایرانیان مرزنشین ، هنوز وجود برقع پرده از چهره ماهرویان آفتاب زده جنوبی نگرفته ، ساخت و مد برقع به اشکال مختلفی درآمده است که از نظر برش و ساختمان باصطلاح با مد متنوعی درجه بندی می شود .

در این درجه بندی شکل و زیبایی برقع و نوع مرغوب آن مورد توجه است .

1- برقع زنان بحرینی قطری و کویتی که شکل واحدی دارند .

2- برقع زنان عرب امارات متحده عربی « هفت واحد شیخ نشین های سابق »

3- برقع بادیه نشینان عمان

4- برقع سواحل باطنه عمان و مسقط که شباهت زیادی به نوع برقع زنان عرب امارات متحده عربی دارد .

5- برقع زنان بلوچ ساحل مکران که رنگ قرمزی دارد .

6- برقع زنان بندرعباس

7- برقع روستائیان بندرعباس در کشار و کلات تا آخر

8- برقع زنان گاوبندی باستثناء مرکز گاوبندی و بوچیر و بهده و کناردان که نک بندی دارد و در میان همه مشخص است و زشت ترین برقعی است که برنگ قرمز است .

9- برقع زنان بنادر شیبکوه تابع شهرستان بندرلنگه که ناپسندترین پوشش از لحاظ حجاب دارد و بدترین نوع برقع است در این میان برقع روستائیان بندرعباسی و نوع برقع زنان بدوی عمان با هم مشابه اند چنان که گویا از یکدیگر گرفته و قراردادی شده است در ساحل عمان برقع یک زن بدوی بادیه نشین هنوز به برقع بدویه معروف است و شبیه برقع روستائیان بندرعباس و کشار و کلات عباسی است .

 

Image

  الف . چهره گیر ترین نوع برقع همانا برقع مورد استعمال روستائیان بندرعباسی و اعراب بدوی عمان است .

ب. زیباترین نوع برقع موجود در ساحل شمال خلیج فارس برقع زنان بحارنه شیعه مذهب و عرب زبان بندرلنگه است که ظریف زیبا و هر بیننده ای را چشم گیر است .

ج. از نظر زیبایی نسبی وشکل و طرح برقع زنان امارات متحده عربی از طایفه «بنی یاس » است که از نظر روگیری حد متوسط و میانگین در بین برقع های موجود دارد .

د. زشت ترین نوع برقع را زنان ساحلی و روستائیان بندرعباس دارند که هر ماهرخی و زهره جبینی را به شبحی تغییر شکل می دهد .

واما از نظر هزینه پرخرج ترین نوع برقع بتوله مهاجرین بحرینی بندرلنگه است که از ایرانیان اصیل سلیم النفس و نجیب این شهراند این گروه دارای مذهب حقه جعفری اثنا عشری است و زبان خانه و خانواده شان عربی است دیگر برقع زنان امارات متحده عربی است که هر دو دارای مفتول نقره یا طلا است ولی نوع متوسط آن از مفتول سیمین زری است که واژه یا لفظ اخیر مفهوم زرین را دارد .

برگرفته از :

کتاب برقع پوشان خلیج فارس و دریای عمان نوشته: عباس انجم روز

 

  
نویسنده : راضیه ; ساعت 4:2? ‎ب.ظ روز چهارشنبه ?5 اسفند ،???6

حجاب حق خدا

حجاب, حق خدا

یکى از نکات اساسى که زمینه اى براى عمل بـه احکام است, شناخت جـایگاه هر چیز در نظام هستـى است. البـتـه در نظامى که خداوند متـعال در جاى جاى آن دیده مى شود و ارتـبـاط اشیإ و اعمال بـا خداوند بسیار مشهود است و با درک این ارتباط و حضور, بسیارى از مشکلات زندگى بشر حل مى شود.

((حق)) , بـه عنوان زیبـاترین و پـسندیده ترین واژه آفرینش در تمامى ادیان و جوامع بشرى مورد تـوجه قرار گرفتـه است و حقوق و اداى آنها فراتـر از زمانها و مکانها و اشخـاص و ادیان است. در واقع هر فردى از هر طبقه اجتماعى و از هر دین و ملیت, نسبت بـه اداى حقوق دیگران حساسیت نشان مى دهد و این مطلب, حق و حـقوق را فرازمانى و فرامکانى مى کند.

برخى از اندیشه گران و حکیمان بر این باورند که حجاب, حق الله است و در این باره مى گویند:

((حرمت زن نه اختصاص بـه خود زن دارد, نه مال شوهر و نه ویژه بـرادر و فرزندانش مى بـاشـد. همه اینها اگر رضایت بـدهند, قرآن راضى نخواهد بـود, چـون حرمت زن و حیثـیت زن بـه عنوان حق الله مطرح است. لذا کسى حق ندارد بـگوید من بـه نداشتـن حجـاب رضایت دادم. از اینکه قـرآن کـریم مى گـوید: هر گـروهى, اگـر راضـى هم باشند, شما حد الهى را در برابر آلودگى اجرا کنید, معلوم مى شود عصمت زن حق الله است.))

پرواضح است آدمى نمى تواند حقوق الهى را کاملا ادا کند ولى بـا انجـام بـرخى کارها مى تـوان رضایت الهى را بـه دست آورد. حـضرت رسول(ص)مى فرماید: ((ان حقوق الله جل ثنائه اعظم من ان یقوم بها العبـاد و ان نعم الله اکثـر من ان یحـصیها; حـقوق خـداوند متعال بـزرگتـر از آن است که تـوسط بـندگان ادا شود و نعمتـهاى خداوند بیشتر از آن است که به شمارش آید.)) و حضرت على(ع)مى فرماید: ((لکنه سـبـحـانه جـعـل حـقه عـلى العـبـاد ان یطیعوه; ولى خداوند متـعال بـر بـندگان حقى قرار داده و آن این است که او را اطاعت کنند.))

اگر چه حق خدا بـزرگ است و قابـل ادا نیست, ولى اداى وظایف و اطاعت از خداوند متـعال بـه نوعى اداى حق محسوب مى شود. حجاب که امر خدا است و شارع مقدس بـه عنوان یکى از احـکام ضرورى دین آن را واجب کرده است, بـاید حفظ شود. حفظ این واجـب الهى اطاعت از او است و اطاعت از او حـقى است که بـر بـندگان نهاده است. و هر انسان باورمندى باید تعبدا و نه فقط به خاطر مصالح عمومى و ... این حد و حق الهى را ادا کند.

پس حکمت حجاب, سنجش میزان عبودیت و اطاعت بندگان است. بانوان با حفظ حجاب مى توانند اطاعت را, که روح و پیام اصلى عبادات بشر اسـت, اثـبـات کنند و در زمره اطاعـت کنندگان الهى قـرار گیرند.